سه شنبه 20 مهر 1395
نوشته شده توسط : علیرضا مسلمی در ساعت :
روی این پشت شکسته کوهی از غم ریخته
برسرم بی تو برادر خاک عالم ریخته
زود پیدا کردمت ٬اینقدرها هم سخت نیست
پیکرت را دیده ام٬ در راه کم کم ریخته
رد سرخی که به دنبالم کنارت آمده
خون دست توست٬ از مابین دستم ریخته
زخمهایت٬ ابروانت٬ بند بندت وا شدند
بر سرت انگار صدها ابن ملجم ریخته
از عمودی که سرت خوردست سنگین تر نبود؟
چهره زیبای تو بدجور درهم ریخته
دخترانم را به دستت دادم و حالا ببین
جمع نامحرم سر آن چند محرم ریخته
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: گروه کاکتوس